سواد رسانه چیه و چرا مهمه؟
یکی از موضوعاتی که در ماههای اخیر خیلی اسمش رو شنیدیم و حتی ممکنه بهخاطر ندونستن و رعایت نکردنش هم چندتا تیکه از اطرافیانمون شنیده باشیم بحثِ سواد رسانهایه.
سواد رسانهای یکی از اون مباحثیه که تو سیستم آموزشیِ ما مغفول مونده و برای همین من زیاد درست نمیبینم که برای ندونستن و نداشتنش همدیگه رو سرزنش کنیم و ترجیح دادم به جاش بیشتر روی این مبحث مطالعه کنم و در ظهر سیزدهمین روز سالِ 1402 بشینم و این بلاگ پست رو براتون دربارهش بنویسم به امید اینکه این محتوا براتون مفید باشه و بهتون کمک کنه.
قبل از هر چیزی بریم سراغ اینکه یه بار همراه هم این ترکیب رو بشکافیم و ببینیم قراره درباره چی صحبت کنیم!
سواد چیست؟
اگه درباره مفهوم سواد بخوایم بدونیم به تعریف زیر میرسیم که میگه:
سواد به معنیِ توانایی فرد در خواندن، نوشتن و فهمیدنِ مفاهیم پایهای مثلِ اعداد و حروف و علائم است.
اگه بخوایم سواد رو کلیتر بررسی کنیم به این میرسیم که سواد به معنی دانش و توانایی فرد برای استفاده از مهارتهای خواندن و نوشتن و ریاضته.
اما اگه بازم بخوایم از معنی عمومی واژه سواد فاصله بگیریم به مفهوم گستردهتری از سواد میرسیم و اون معنی اینه که فرد تواناییِ یافتن و تفسیر و تحلیل و در نهایت استفاده از اطلاعاتی که داره رو داشته باشه.
یعنی چی؟
یعنی اینکه اگه شما فقط یه سری اطلاعات درباره موضوعات مختلف داشته باشی به معنی این نیست که شما سواد اون حوزه رو داری و وقتی میتونی خودت رو باسوادِ اون حوزه بدونی که بتونی این اطلاعات رو تحلیل و تفسیر کنی و بعد به کار بگیری.
از اینا که بگذریم به این میرسیم که این واژه یکی از مولفههای اصلی توسعه جامعهس و افزایش سطح سواد جامعه میتونه نویدبخشِ کاهش فقر و افزایش شفافیت و بهبود شرایط زندگی افراد باشه و اینکه شما سواد هر حوزهای رو داشته باشی باعث میشه سطح آگاهی و توانمندی و در ادامه تاثیرگذاری شما تو اون حوزه افزایش پیدا کنه.
خب از بررسی واژه سواد که بگذریم میرسیم به بخش دوم، یعنی رسانه!
رسانه چیست؟
خب، اجازه بدید رسانه رو اینطوری تعریف کنیم که در اصل رسانه یه ابزاره!
ابزارِ چی؟
ابزارِ انتقال پیام و اطلاعات به مخاطب.
حالا این پیام میتونه خبر باشه، میتونه پیام فرهنگی باشه یا هر چیز دیگهای که فکرشو میکنید ولی الان موضوع صحبت ما همون رسانهس که ابزارِ ارسالِ این پیامه.
در طول زمان رسانهها توسعه پیدا کردن و از دیوار غارها تبدیل شدن به روزنامه و کتاب و تلویزیون و رادیو و اینترنت و شبکههای اجتماعی و …
اختراعِ رادیو یه اتفاق خیلی بزرگ و مهم در عالم رسانه بود؛ چرا؟ چون رادیو باعث شد که انتقال پیام در سراسر دنیا خیلی سریعتر انجام بشه و همین سرعت باعث افزایش روند رشدِ آگاهی جوامع شد.
یکی از اصلیترین ویژگیهای رسانهها اینه که توانایی اینو دارن تا روی افکار و عقایدِ مخاطباشون تاثیر بذارن و به اونا جهت بدن، البته که این تنها ویژگی رسانه نیست و در اصل محتوای رسانهس که داره این کار رو میکنه ولی ما اینجا درباره رسانه و محتواش داریم صحبت میکنیم.
زیاد طول نکشید تا افراد مسلط به جامعه نگرانِ تاثیرگذاری رسانهها روی مردم شدن و تصمیم گرفتن تا این ابزار مهم و قدرتمند رو تبدیل به اهرمی برای کنترل جامعه کنن و با محتوایی که در این رسانهها منتشر میشد افکار و عقاید خودشون رو بیش از پیش تبلیغ کنن و همین شد که ما رسیدیم به واژهای به نام پروپاگاندا.
حالا که اسمش اومد اجازه بدید خیلی کوتاه درباره اینم صحبت کنیم که پروپاگاندا چیه؟
پروپاگاندا چیست؟
اومدیم رسیدیم به یه واژه خیلی مهمِ دیگه به اسم پروپاگاندا.
پروپاگاندا به معنی استفاده از روشهای ارتباطی برای گسترش نظریهها و ایدئولوژیها و نگرش و افکارِ خاصه که جامعه رو هدف قرار میده و میخواد تا با گسترش این خطوط فکری هدایت جامعه رو به دست بگیره و مردم رو به مسیری که میخواد ببره.
استفاده از پروپاگاندا چیز جدیدی نیست و میتونیم گوبلز (وزیر تبلیغات هیتلر) رو یکی از سردمدارنِ پروپاگاندا در تاریخ بدونیم.
این روش بیشتر از طریق طرحهای تبلیغاتی، تحلیلهای آماری جهتدار، شایعهسازی انجام میشه ولی یه بخشِ سیاه هم داره که یه سری کارهای دیگه رو تو خودش جا داده مثلِ افراطگرایی و تهدید افراد به افشای اطلاعات شخصی و تحریف واقعیت.
پروپاگاندا کاریه که معمولا توسط حکومتها و صاحبانِ قدرت اتفاق میفته تا بتونن تفکرات حزبی و جناحی خودشون رو پیش ببرن و به خواسته نهایی خودشون که تسلط بر جامعهس برسن.
حالا که تا اینجا اومدیم اجازه بدید چندتا از ابزارهای پروپاگاندا رو هم با هم مرور کنیم و ببینیم این حاکمان با چه ابزارهایی میخوان رو ذهن جامعه تاثیر بذارن!
معرفی ابزارهای اصلی پروپاگاندا
با توجه به تعریفی که بالا دربارهش گفتیم میتونیم ابزارهای پروپاگاندا رو در اصل روشهایی بدونیم که برای تاثیرگذاری و کنترل نظرات و افکار جامعه ازش استفاده میشه.
سرآمدترین ابزارهای پروپاگاندا هم موارد زیر هستن:
- تبلیغات: یکی از اصلیترین ابزارهای پروپاگاندا در اصل تبلیغات و زیرمجموعههای صنعت تبلیغاته که این روزها با نگاهی به بزرگراهها میتونید نمونهای از استفاده این ابزار رو ببینید.
- فیلمسازی: تولید فیلمهایی همسو با عقاید حزبِ حاکم با هدف تاثیرگذاری روی مخاطب یکی دیگه از ابزارهای اصلی پروپاگانداست، برای مثال فیلم آرگو ساخته بن افلک یکی از نمونههای شاخص این حوزهس که بعد با گرفتنِ اسکارِ بحثبرانگیزش بیش از پیش اسمش دیده و شنیده شد.
- شبکههای اجتماعی: یکی دیگه از ابزارهای مهم و شاید حیاتیِ پروپاگاندا در سالهای اخیر شبکههای اجتماعیه، شبکههای اجتماعی بهخاطر ضریب نفوذ وسیع و سرعت بالا برای دستگاه پروپاگاندا اهمیت بالایی دارن و معمولا تلاش حکومت به اینه که این شبکهها رو از طریق اینفلوئنسرها کنترل کنه ولی وقتی شکاف باورهای جامعه با باورهای پیشنهادی حکومت زیاد بشه حکومت راهی جز بستنِ این شبکهها نداره.
- شایعهسازی: ذات شایعه یکی از ابزارهای بهشدت قوی برای کنترل جامعه و بیاعتبار کردنِ یک سری از رسانههاست. این ابزار بیشتر با هدف آزمودن جامعه استفاده میشه و با همین ابزار به راحتی میشه رسانههای مقابل رو بیاعتبار کرد، برای مثال حکومت خبری که صحت نداره رو پخش میکنه و تلاشی در جهت تکذیبش نمیکنه و وقتی قشنگ رسانههای روبرو روی خبر مانور دادن اون خبر رو رد میکنه و این باعث میشه اعتبار سایر اخبار رسانهها هم زیر سوال بره.
- آمار و ارقام: ارائه آمار و اطلاعات یکی دیگه از ابزارهای دستگاه پروپاگانداست. چند سال پیش فردی به تلویزیون میومد و آمار و اطلاعات رو به شکلی که علاقه داشت برای مخاطب میخوند و بخشی از جامعه اون شخص رو بیسواد میدونستن ولی در واقع اون شخص در حال استفاده از یکی از ابزارهای پروپاگاندا برای تاثیرگذاری بر مخاطب هدف خودش بود.
از تمام این صحبتها که بگذریم باید اینم اضافه کنیم که خوراکِ دستگاه پروپاگاندا محتواست و در اصل این محتواست که به این سیستم توانِ حرکت میده ولی نحوه استفاده از این محتوا میتونه خوب و بد این سیستم رو تعیین کنه.
تمامی این ابزارها اگه بهصورت درست و در راستای خدمت جامعه استفاده بشه میتونه اثراتِ خیلی مثبتی رو در جامعه بذاره و باعث رشد مردم بشه.
فراموش نکنیم به این مطلب هم اشاره کنیم که قویترین سلاح در مقابلِ دستگاه پروپاگاندا چیزی نیست جز آگاهی.
سواد رسانهای چیست؟
خب بعد از گفتن از تمام این موارد میرسیم به اصل صحبت خودمون درباره سواد رسانهای.
با توجه به مواردی که بالاتر گفتیم میتونیم سواد رسانهای رو اینطور تعریف کنیم، سواد رسانهای تواناییِ ارزیابی، تفسیر و استفاده هوشمندانه از محتوای رسانههاست؛ این مهارت شامل شناخت قابلیتهای رسانهای و نگاهی با تفکر انتقادی به ماهیت محتوا و رسانه و تشخیص اصل و جعل یک خبر در فضای رسانه و از سمتِ دیگه آگاهی به حقوق و تعهدات رسانه نسبت به مخاطب و جامعه بخشی دیگه از این مهارته.
خب تو تعریفی که از سواد رسانه ارائه شد با یه ترکیب دیگه روبرو شدیم به اسم تفکر انتقادی که شاید شما هم تهِ ذهنتون براتون این سوال ایجاد شده باشه که اصلا این تفکر انتقادی که میگی چی هست؟
خب ایرادی نداره اجازه بدید تا با هم نگاهی هم به تعریف تفکر انتقادی داشته باشیم.
تفکر انتقادی چیست؟
خودِ تفکر انتقادی یکی دیگه از مهارتهاییه که میتونه خیلی به شما در ارتباطات و تحلیل کمک کنه.
تفکر انتقادی به عنوان یه توانایی تعریف میشه که به شما این اجازه رو میده تا بتونید مطالب رو تحلیل و ارزیابی منطقی کنید و با نگاهی دقیقتر به جزییاتِ ادعاها بپردازید.
شما با توانایی تفکر انتقادی میتونید مسائل رو بهتر درک کنید و مسائل رو بپذیرید یا بیان دلایل مستقل و معقول اونا رو رد کنید.
تفکر انتقادی شامل مهارتهایی مثلِ تحلیل، نقدسازی، تفسیر، تفکیک واقعیت از ادعاست و در نهایت تصمیمگیری معقول و بیطرفانهس.
حالا با شناخت تفکر انتقادی ممکنه این مساله نظرت رو جلب کنه که شما میتونید با یه سری کارها تفکر انتقادی رو تو خودتون تقویت کنید که من این موارد رو براتون اینجا مینویسم به امید اینکه به دردتون بخوره.
راههای تقویت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی رو میشه با تمرین و تمرکز روی چند نکته تقویت کرد:
1. تمرین و تمرکز بر روی فرایند تصمیمگیری و حل مسئله
2. خودآگاهی از باورها، ارزشها و پیشفرضهای خود و سعی در شناخت چشمانداز گستردهتر
3. کاوش و تحقیق بیشتر در مورد موضوعات مختلف و جمعآوری اطلاعات از منابع مختلف
4. انتقاد سازنده و غیرفردی به نظرات و دیدگاههای دیگران
5. تمرین در تفکر خلاق و پذیرش ایدههای جدید و متفاوت
این موارد نکاتی هستن که میتونن به شما کمک کنن تا تفکر انتقادی رو تو خودتون تقویت کنید.
چطور اخبار را تحلیل کنیم؟
تو این متن سعی کردم درباره سواد رسانهای بگم و بعد یه سری مباحث دیگه به واسطه بررسی همین مهارت مهم باز شد ولی ما تمام این چیزا رو شنیدیم و دیدیم تا تهش به این مطلب برسیم که بتونیم اخباری که میشنویم رو تحلیل کنیم و برداشت درستی از اخبار داشته باشیم برای همین تو این بخش میخوام به چند راه برای تحلیل درست اخبار اشاره کنم که میتونه براتون مفید باشه.
امیدوارم تا اینجای متن خسته نشده باشید.
خب بریم سراغ راههای تحلیل خبر
- تحلیل مضمون خبر: تو روش تحلیل مضمون ما به سراغِ بررسی جزییات خبر میریم و خبر رو با سوالات «چرا؟» و «چگونه؟» بررسی میکنیم.
- تحلیل ساختاری: در این روش اجزای خبر به بخشهای کوچکتر تقسیم میشه ارتباط بین اجزای خبر بررسی میشه و از این راه سعی میکنیم که به درک عمیقتری از خبر برسیم.
- تحلیل محتوای خبر: تو این روش هم به صورت کلی محتوای خبر مورد بررسی قرار میگیره و حاصلش رسیدن به درک عمیقتری از موضوع خبره.
- تحلیل فرهنگی خبر: تو این شیوه شما باید تاثیر و جایگاه خبر رو تو فرهنگ جامعه بررسی کنید تا به درکی از هدف خبر نسبت به جامعه برسید.
- تحلیل انتقادی خبر: تو این مدل خبر رو با تمام نقاط ضعف و قوتش مثل بیطرفی و جامعیت و … بررسی میکنیم.
راههای تقویت سواد رسانهای
خب همه چی رو گفتیم و حالا مونده اینکه چطوری میتونیم همین مهارت سواد رسانهای تو خودمون تقویت کنیم.
- مطالعه خبر: تو گام اول بهتره تا شروع به خوندنِ خبر از منابع معتبر خبری در سطح کشوری و بینالمللی کنید تا با زبان خبر در رسانه بشید. تو این بخش شما میتونید از روزنامه و مجله و وبلاگهای خبری شروع کنید.
- تحلیل خبرهای مختلف: شروع به تحلیل اخبار برای خودتون کنید و سعی کنید روابط بین محتواهایی که در هر خبر استفاده شده رو متوجه بشید؛ روابط بینِ متن و عکس و صدا و…
- ارزیابی منابع خبری: تو این مرحله نوبت به این رسیده تا رسانههای خبری رو بررسی کنید و ببینید چه رسانهای خبر را با ذاتِ خبر منتشر میکند و چه رسانهای خبر را فقط با هدف پوشش سنساسیونالی، ناامیدکننده و بازدارنده به دست شما میرسونه. چیزی که تو این بخش برای ما اهمیت داره اینه که بفهمیم ذاتِ بیطرفی رسانه خبری تا چه حد رعایت شده است.
- تمرین مهارت تاثیرگذاری: تو این بخش سعی کنید تا عوامل تاثیرگذار محتوایی در خبر را بررسی کنید، عواملی مثلِ عوامل بصری، عوامل صوتی، عوامل فضا، عوامل ساختاری و… تمام عواملی که باعث افزایش اثربخشی یک خبر بر روی شما میشود.
تو بخش سوم با واژهای روبرو شدیم که شاید تا امروز به گوشتون نخورده باشه و براتون جالب باشه که بدونید این واژه چه اهمیت بالایی در ساختار محتوا و رسانه و خبر میتونه داشته باشه، برای همین میخوام تو بخش پایانیِ این مطلب این مفهوم رو بهتون معرفی کنم به امید اینکه براتون مفید باشه.
سِنساسیونالی چیه و چرا مهمه؟
خب و اما بالاخره رسیدیم به اون واژهای که گفته بودم خیلی ذوق دارم تا دربارهش بنویسم.
حالا این سنساسیونالی که میگن چی هست؟
سنساسیونالی یعنی منتشر کردن یه رویداد، تصویر، ویدیو، یا مقالهای که بتونه حس شدیدی رو تو جامعه برانگیزه، حسی مثل ترس، شوک، خشم، یا هیجان زیاد. فرقش با خبرهای عادی اینه که تمرکزش بیشتر روی جنبههای استثنایی و ناگهانی ماجراست، نه صرفاً اطلاعرسانی. یعنی دنبال این نیست که فقط بگه «چی شده؟» بلکه میخواد کاری کنه که تو ناخودآگاهت بگی: «وای! واقعاً این اتفاق افتاده؟»
همین ویژگیها باعث میشن که محتوای سنساسیونال خیلی زود وایرال بشه، مورد توجه عمومی قرار بگیره و کلی واکنش به همراه بیاره. خیلی وقتا هم همین محتواست که جرقهی یه جنبش اجتماعی، یه ترند فرهنگی یا حتی یه اعتراض بزرگ رو روشن میکنه.
سود سنساسیونالی برای رسانه چیه؟
خب مشخصه؛ توجه بیشتر یعنی بازدید بیشتر، فالوئر بیشتر، کلیک بیشتر و در نهایت پول بیشتر. سنساسیونالیها مثل یه طعمهی درخشانان که مخاطب رو به سمت خودشون میکشن. واسه همین خیلی از رسانهها دنبال اینن که اولین نفری باشن که یه اتفاق عجیب یا تکوندهنده رو منتشر میکنن.
حتی تو فضای دیجیتال، خیلی از تیترها به سبک کلیکخور طراحی میشن تا یه خبر معمولی رو مثل سنساسیونالی نشون بدن. مثل این تیترها:
«باورت نمیشه این بازیگر ایرانی کجا دیده شده!»
یا
«این اتفاق عجیب در تهران همه رو شوکه کرد!»
در واقع، اصل خبر ممکنه خیلی هم معمولی باشه، ولی شکل ارائهش باعث میشه احساس کنیم یه چیز خیلی بزرگی قراره ببینیم.
اما ضررش چیه؟
اگه همین حالا به این فکر افتادی که “خب این مدل خبر چه آسیبی میتونه بزنه؟” واقعاً باید بهت تبریک گفت، چون بله! اینا بیخطر نیستن.
مثلاً اگه سنساسیونالی مربوط به یه جنایت فجیع، یه حملهی تروریستی، یا یه فاجعه باشه، میتونه باعث رعب عمومی بشه. حس امنیت جامعه رو مختل کنه. یه فضای بیاعتمادی یا ترس بین مردم ایجاد کنه که تا مدتها موندگار بمونه.
از اون بدتر، وقتی رسانهها واسه جذب مخاطب بیشتر، شروع کنن به شاخوبرگ دادن به خبر یا ساختن نسخهی اغراقشدهی واقعیت. اونجاست که دیگه نهتنها خبر داره از مسیر حقیقت خارج میشه، بلکه داره ذهن مردم رو هم به سمت هیجانزدگی و اضطراب سوق میده. اینجاست که مرز بین اطلاعرسانی و فریب، باریکتر از همیشه میشه.
مسئولیت رسانه کجاست؟
رسانه فقط وظیفهش شکار خبر نیست. وظیفهش اینه که واقعیت رو نشون بده، نه فقط اون بخشی که بیشتر شوکهکنندهست. مسئولیت رسانه تو دنیای امروز فقط دیده شدن نیست، بلکه درست دیده شدنه. اینکه با مردم صادق باشه، نه اینکه با احساساتشون بازی کنه.
جمعبندی نهایی:
ما امروز از یه واژهی ساده به اسم سواد رسانهای شروع کردیم، ولی در مسیر رسیدیم به مفاهیم مهمتری مثل رسانه، پروپاگاندا، تفکر انتقادی و در نهایت سنساسیونالی. اینا فقط چندتا واژه نیستن؛ هر کدومشون یه تکه از پازلی هستن که داره تصویری از دنیای امروز رو برامون میسازه. دنیایی که پر از محتواست، اما همهی این محتواها قابل اعتماد نیستن.
اگه تو این مسیر یه چیز رو بخوایم خوب یاد بگیریم، اون اینه که ما دیگه نمیتونیم صرفاً مصرفکنندهی منفعل اطلاعات باشیم. باید یاد بگیریم چطور اطلاعات رو تحلیل کنیم، حقیقت رو از هیاهو جدا کنیم، و به راحتی بازی نخوریم. این یعنی داشتن سواد رسانهای.
ما تو دنیایی زندگی میکنیم که خبر، ویدیو، تصویر، و حتی آمار، میتونه ابزار جهتدهی ذهن ما باشه. حالا یا برای رشد و آگاهی یا برای کنترل و ترس. انتخاب با ماست. یا صرفاً اطلاعات رو ببلعیم، یا با آگاهی و تحلیل، صاحب فکر خودمون باشیم.
و فراموش نکنیم که قویترین واکنش ما در برابر موجهای پروپاگاندا، اخبار سنساسیونال، و رسانههای بیمسئولیت، آگاهی و تفکر انتقادی ماست. هر بار که جلوی یه تیتر هیجانی وایمیستیم و میپرسیم: «واقعاً چرا دارم اینو میخونم؟ چه چیزی پشت این حرفه؟»، یک قدم به فهم دقیقتر دنیا نزدیکتریم.
در نهایت، سواد رسانهای یه مهارت لوکس یا انتخابی نیست؛ یه ضرورت جدی برای زیستن تو عصر اطلاعاته. همونطور که یاد گرفتیم بخونیم و بنویسیم، باید یاد بگیریم ببینیم، بفهمیم و تحلیل کنیم.
آگاهی، مثل یک سپر عمل میکنه. و تو دنیای امروز، داشتن این سپر یه انتخاب نیست… یه نیازه.
همونطور که ابتدای بلاگ اشاره کردم این محتوا رو 13 فروردین 1402 نوشتم ولی بنا به دلایلی تا امروز منتشرش نکرده بودم و امشب یهو یادش افتادم و…
امیدوارم مفید بوده باشه!